خدا با ماست2
دست خدا بر سر ماست سیدمحسن بهرسی قاسم سلاجقه با همان لباس که همیشه مرتب و اطو کشیده بود از خاکریز صدایم زد که سید عراقیها را نفله کردیم… جوان با روحیه ای بود… دوشیکا را رها نمیکرد… وجودش باعث روحیه خط شده بود… کلاهش را نشانم داد که تیر مستقیم عراقیها سوراخش کرده بودند […]